بیـــ قــافـیــه هـای بـا مخــاطـبــ مـن

با دیدنت زبان دلم بند آمدست شاعر شدم که لال نمیرم فقط همین

میروم اما ...

میروم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچنان  که  تار  و پود قلب من از هم گسست

میروم با زخم هایی مانده از یک سال سرد

آن    همه   برفی  که  آمد  آشیانم  را  شکست

میروم  اما  نگویی  بی  وفا  بود  و  نماند

از  هجوم   سایه ها  دیگر  نگاهم خسته است

راستی   یادت   بماند   از   گناه   چشم  تو

تاول  غربت  به  روی  باغ  احساسم  نشست

طرح  ویرانی ام  اما  عجیب  و  ساده  بود

روی  جلد  خاطراتم  دست  طوفان نقش بست

 

[ 21 / 2 / 1392برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

میخواهی بروی ...

 

میخواهی بروی خب برو انتظار مرا وحشتی نیست

شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو برای چه ایستاده ایی به جان سپردن كدامین احساس لبخند میزنی؟
برو تردید نكن نفس های آخر است نترس برو...
احساسم اگر نمیرد ..بی شك ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو یك احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو مسافری در راه انتظارت را میكشد طفلك چه میداند كه روحش سلاخی خواهد شد
برو فقط برو

 

[ 21 / 2 / 1392برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

میبوسمت از راه دور...

 

میبوسمت از راه دور، جات اینجا خیلی خالیه

با اینکه دوری از چشام ، تصویرت اما عالیه

میبوسمت از راه دور، لبهام به اینم راضیه

این بوسه ها از راه دور، شیرین ترین دل بازیه

کاش اینجا بودی پیش من،دستاتو میدادی به من

حرفامومی فهمیدی و ..میگفتی ازمن دل نکن !

میبوسمت از راه دور،وقتیکه چشمام روهمه

خیلی ازم دوری ولی،این فاصله خیلی کمه !

میبوسمت از راه دور، این کار هر روز منه

چشمام همیشه چشم به راس،تنها به در زل میزنه

چشمام و میدوزم به در،شاید یه کم دلخوش بشن

شاید که اینبار آینه ها، مارو بهم نشون بدن

شاید ببینم پیشمی،اینجا نشستی رو به روم

شاید که رویاهای من ،اینبار نمونه ناتموم

 

[ 21 / 2 / 1392برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

می نویسم ...

 

می نویسم و عشقم را فریاد میزنم
ولی اسمی ازتو نخواهم آورد
تو خود اسم خود را اول هر نوشته ام اضافه کن

 

 

[ 21 / 2 / 1392برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

می نویسم از تو...

 

می نویسم از تو...
برای تو و دور از تو...
بدون هراس از خوانده شدن
بگذار همه بدانند...

می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را
نه چشمانم میبیند
و نه گوش هایم می شنود
و نه دستانم لمس می کند...

تنها با شعفی صادقانه ...
با دلم احساست می کنم... !!!!

[ 21 / 2 / 1392برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]